My favorite fictions

(پست صرفا جهت معرفی کردن فیکشن های مورد علاقه ام از توباتو و انهایپن است )

(تا شاید یک فردی مثل خودم در به در دنبال فیکشن باشد )

بچه ها لینک های واتپد فیل*تر هست ://// 

خودتون دانید جه کنید ؟!

 

  • ۴
  • ????? [ ۳۲ ]
    • Hitoka (موانجین پشمکی*-*🍡)
    • شنبه ۲۲ آبان ۰۰

    حرف های کاربر وب ۶

    گفتم قبل تست زدن بیام خالی شم برم *-* 


    داشتم فیکشن هیون رو ادیت میزدم *-* 

    که دلم به حال تهیون توی فیک سوخت *-* 

    انصاف نیست هیون اینقدر خوب بنویسه @_@


    همین که شروع کرده بودم به فول پارت کردن سانشاین ۱۷ قسمت اولش و ۱۷ قسمت آخر سوکی رو ( به لطف باران ) فول پارت شد *-* 

    دیگه خدایی گشادی آیم میاد فول پارت کنم یکی فقط اضافه ندارن بره 1تا 16 سوکی رو برام فول پارت کنه *-* ؟! 


    خیلی وقته که سلکا های سونکی و وونکی نداشتیم 

    دلم از این سلکا ها کشیده 


    این واقعا درست نیست که شیراز اینقدر هواش خوبه 

    سرد و خنک استخون سوز...... 


    حدود ۵ یا ۶ ماه تو واتپد فعالیت میکنم ۶۰ تا فالور دارم @_@ 

    احساس میکنم همون اول باید میرفتم واتپد 


    نسخه دوم رو دادم هیون بخونه *-* 

    وقتی خوند برگشت یه دونه زد توی کله ام گفت که اگه منتشرش نکنم میکشتم *-* 

    * قصد ندارم منتشر کنم چون تهجون و سوگیو کاپلشه 

    مثل سانشاین و سوکی بلا سرم میاد 


    چرا اینقدر فیزیک چرتع@_@ 

    چرا اینقدر فشار مزخرفه ؟! 

    من فشار آب رو کجای رشته کامپیوتر به کار بببرممممممم 


    نباید نویسنده های واتپد اینقدر قشنگ بنویسن 

    و نباید مسیج برد من پر از معرفی فیکشن های اون ها باشه 


    لعنت به شیپر تعصبی *-* 

    * وقتی تو اینستا با یه یونبین شیپر تعصبی دعوا کردی 


    استایل پسرا برای داینمایت: مرگ من 

    چرا کسی به شونه های پهن سوبین و کای اشاره نمیکنه 


    ولی خدایی این تودو خیلی از جذابیت پسرا رو نشون دادا *-* 

    سینه های عضله ای یون....... 

    کمر باریک سوبین...... 

    شونه های کای...... 


    تا حرف های دیگر بدرود 

  • ۵
  • ????? [ ۱۰ ]
    • Hitoka (موانجین پشمکی*-*🍡)
    • جمعه ۲۱ آبان ۰۰

    حرف های کاربر وب *-*#5

     

    های *-* 

    چرت و پرت های این جانب . 


    ایح *-* 

    من امروز دقیقا هیچ کاری نکردم *-* 

    ولی دیروز عین خر درس خوندم *-* 


    تا حالا شده وقتی دارید شیمی می‌خونید بعدش بگرید بخوابید؟!/"-"\

    من هر بار شیمی میخونم همین طوری میشوم 


    من اعتراض دارم *-* 

    چرا توی فیک های ونوس هیونگ همیشه بومگیو اون بد بخت فلک زده تو سری خور هست ؟!؟ چه هیزم تری به هیونگ فروختی که همیشه شخصیتت همینه *+*؟!

     

    توی فیک های یه نویسنده دیگه هم یونجون همیشه اون رمانتیک است . *-* ایح 

    حالا فیک های خودم رو به روم نیارید یونجون همیشه اون گیج و نفهمه است و بومگیو همیشه اون زورگو بدبخت 


    داشتم به فیکشن بعدی آیم فکر میکردم که سانشاین و انجل اند دویل مثل پتک خوردن تو سرم *-* 


    یه فیک فلاف امگاورس یا هیبرید بنویسد با تشکر *-* 


    قانون های شیمی این طوریه که چون طول موجش کوتاه تره انرژی بیشتره *-* 

    داشتم همین رو توضیح میدادم تو کلاس که داداشم داد زد تو همیشه موج قرمزی *-*‌‌

    وا ده هل؟!*-* اینکه من فقط تو اتاقم زندگی میکنم دلیل بر کم بودن انرژی ایم نمیشه *-*


    بالاخره هایب یه سر سامونی به کی و بقیه داد *-*

    من اصلا گریه نکردم پای عکسها 


    میترسم برم تیزر های موزیک ویدیو رو نگاه کنم *-* 

    چرا اینقدر همه چیز توباتو شاهکاره؟!*-*


    امروز اینقدر انهایپن برای انجین کامنت گذاشتن *-* 

    نیکی آدم تر شده بیشتر پست و آپدیت میزاره *-* 

    پسره ی دراز *-*


    با هیون داشتم فیکشن هام رو میشمردم 

    فهمیدم 17 تا کار دادم بیرون *-* 

    حالا بدون در نظر گرفتن اینکه وانشات و اینا هست تقریبا 1 دونگ دسیتی مون مطلق به من فیکشن هامه *-* 

    تا از این پست ها بدرود 

  • ۴
  • ????? [ ۳۲ ]
    • Hitoka (موانجین پشمکی*-*🍡)
    • يكشنبه ۱۶ آبان ۰۰

    اون ربات نیست

    "هیونگ! گوش کن. بومگیو ربات نیست که درست بشه. اگه واقعا دوستش داری باید آروم آروم کمکش کنی . چرا نمی‌فهمی ؟!

    تو میخوای پسری که فقط ۴ ساعت از خود کشی نا موفقش میگذره رو درست کنی ؟! حال اون که خیلی وقته خوب نیست و حالا افتضاح تر ، و حال خودت هم اصلا خوب نیست .

    ترسیدنت، عصبانیتت، نگرانی ایت،غمت همه شون باهم مخلوط شده و چون استرس داری نمیتونی هیچ کدوم رو کنترل کنی .

    شبیه بچه ای شدی که اسباب بازی ای مورد علاقه اش شکسته . ولی اون اسباب بازی تو نیست . بفهم اون انسانه!!

    هیونگ! گوش کن. بومگیو ربات نیست که درست بشه. اگه واقعا دوستش داری باید آروم آروم کمکش کنی . چرا نمی‌فهمی ؟!

    تو میخوای پسری که فقط ۴ ساعت از خود کشی نا موفقش میگذره رو درست کنی ؟! حال اون که خیلی وقته خوب نیست و حالا افتضاح تر ، و حال خودت هم اصلا خوب نیست .

    ترسیدنت، عصبانیتت، نگرانی ایت،غمت همه شون باهم مخلوط شده و چون استرس داری نمیتونی هیچ کدوم رو کنترل کنی .

    شبیه بچه ای شدی که اسباب بازی ای مورد علاقه اش شکسته . ولی اون اسباب بازی تو نیست . بفهم اون انسانه!!"


    اسپویل قسمت سوم فیکشن You killed yourself

    به فیکشن دخترم عشق بورزید *-*

  • ۴
  • ????? [ ۷ ]
    • Hitoka (موانجین پشمکی*-*🍡)
    • شنبه ۱۵ آبان ۰۰

    سکوت کردن

    "بومگیو وسط کار دستش رو عقب کشید . پشیمون بود . این یعنی هر چقدرم که عصبانی بوده نتونسته به یونجون اسیب بزنه و بعد از اینکه مغزش تازه رفتار هاش رو درک میکنه و کنترل رو به دست میگیره به سکوت و تهی بودن میرسه " 


    دلم نیومد اسپول پارت جدید فیکشن هیون رو نزارم *^* 

     

  • ۱۱
  • ????? [ ۲ ]
    • Hitoka (موانجین پشمکی*-*🍡)
    • شنبه ۸ آبان ۰۰

    تولد سنپایمه *-*

    تولد سنپای منه *-*

    فقط هم مال خودمه *-*

    میدونید.....هزاران حرف دارم که بزنم ولی وقتی میخوام تایپ کنم نمیدونم کدوم رو اول بگم پس همین جوری مسپارم دست مغزم بره جلو :))))


    من نمونه دولتی ایم رو مدیون سنپایم *-* 

    کسی بود که بهم امید داد*-* 

    حمایتم کرد و باعث میشد من بیشتر و بیشتر از قبل بخوام تلاش کنم . 

    مطمعنا خیلی ها از اینکه یه دختر سمج مثل من هر شب از درس خوندنش بگه خوششون نمیاد و یا ممکنه بزنن تو ذهنش ولی سنپای میخوام بگم هر موقع که می اومدم بخش خصوصی وبتون و از روزم میگفتم از کار هایی که میکردم و شما اونقدر قشنگ جواب میدادید برام مثل این بود که هر روز به یه کتابخونه برم و با کتابدار اون کتابخونه جایی که بوی قهوه و کاغذ همه جاش پخش شده با اشتیاق کودکانه از کار هایی که کردم بگم و تو در کمال ارامش هیجانم رو بپذیری و بیشتر از قبل بهم انرژِی بدی. 

    شما برای من مثل یه نور ابریشمی سفید داخل اون نا امیدای که  سال پیش گرفتارش شده بودم بودید وقتی دستم رو سمت اون نور بردم دنیا شفاف تر شد *^* 

    خوشحالم که باهاتون اشنا شدم خوشحالم که اومدم وبتون و باهاتون حرف زدم *^* 

    خیلی به من کمک کردید اما خب من در قبال تمام اینا :""""""""""" 

    واقعا نمیدونم تشکر کردن کافیه *-*؟؟

    وقتی اولین بار باهاتون حرف زدم احساس کردم شما واقعا یه انرژی فوق العاده برای حل کردن چالش های زندگی دارید و پر از امید و سرزندگی *^* 

    خوشحالم توی این چند ماهی که باهم اشنا شدیم کمکم کردید *-* 

    پ.ن : گرچه بنده یکم بی معرفت هستم *-* 

    میدونید

    شما به من باور داشتید و باعث شدید من هم به خودم باور داشته باشم *-* 

    پ.ن2: چرا احساس میکنم متنه یکم چیز شد @-@؟؟ 

    بگذریم 

    تولدت مبارک *-* 

    امروز روز خاصیه *-* چون سنپای من دنیا اومده 

    پ.ن3: سنپایی که خوشگل ترین دختر دنیاست *-* با اون چشمای قشنگش *-* و صداش گکمنعبیفسطفزرهتنحمجخلعبسظطزرذ *کاربر وبلاگ به دلیل تشنج بستری شد * 

    من هنوز ویستون رو دارم *-* 

    هنوزم وقتی نا امید میشم گوش میدم *-* 

    و به این روز خاص قسم میخورم دیگه هر شب هستم *-*

    پ.ن4: من از این قول ها زیاد دادم ولی دقیقا به یه هفته نکشیده یه اتفاق افتاده من از نت و بقیه دنیا عقب موندم *-* 

    من یه روز میبنمتون و اینقدر محکم بغلتون میکنم که استخون هاتون بکشنه *-* منتظرم باشید *-* 

    با ونوس هیونگ هم اگه من رو دیدید غیبتم رو نکنید *-* 

    پ.ن5: بیاید شیراز به مولا شهر قشنگیه *^* 

    پ.ن6: من یه روز وسط وانشات سوکای ای که میخواستم براتون بنویسم گیر کردم *-* یه ادیت میزنید ایده جدید بیاد ؟؟*-* 

    پ.ن 7: اون دوستم که ازتون خواستم براش ادیت بزنید تولدتتون رو خیلی خیلی تبریک گفت *-*

  • ۷
  • ????? [ ۱ ]
    • Hitoka (موانجین پشمکی*-*🍡)
    • چهارشنبه ۵ آبان ۰۰

    HBD HYUNG ^^

    (ای نو دیروز بوده ولی خب کاربر این وبلاگ دیروز از لحاظ جسمی روی تخت افتاده بوده :"))))

     

    بگذریم :"""

    تولدت مبارک 

    دیگه الان واقعا بزرگسالی :""""

    دیشب بهت خوش گذشت ؟؟؟؟

    برات تولد گرفتن ؟؟

    چه کادو هایی گرفتی ؟؟؟

    (اصلا هم فضول نیستم)

    خب 

    تقریبا یک سال و 1 هفته از اشنایی من و تو میگذره :))))) 

    ممنون که تو این یکسال 

    خربکاری 

    شیطنت 

    اذیت 

    کرم ریزی 

    حال خوبم

    حال بدم 

    و بحث هام رو تحمل کردی 

    (وظیفه ات هست هیونگم ^^)

    خوشحالم دسیتی مون قبلی رو زدی 

    خوشحالم فیکشن نوشتی 

    خوشحالم با هم دوست شدیم 

    من تو این یکسال کیوت تو بودم 

    (و هستم بعله به کسی دیگه نگو کیوت *^* )

    و اینکه ببخش وقتی حالت بد بود زیاد نیومدم حالت رو بپرسم 

    بیا یه سال دیگه 

    فقط یه سال دیگه 

    بزار من قالب رو خراب کنم ^^

    به جات کامنت ها رو جواب بدم ^^ 

    قول میدم سال دیگه هم ازت اینا رو بخوام 

    تولدت مبارک 

    ممنون که دنیا اومدی 

    (و دست دکترت هم درد نکنه که سالم دنیا اوردت ) 

    هیونگ کوچولوی خودمی 

    (مگه من کوتاه بودن قدت رو یادم میره ^^؟؟ میدونستی تو بغل من جا میشه ) 

    دوستت دارم بی حد و اندازه 

    (و اینکه به شدت کلمات رو گم کرم و تو توی کلمات توصیف نمیشی :))))))

    پ.ن : کادوت رو یه پیام خصوصی میده بهت بدم؟؟

    به کسی ندیاااااااااااااااااا 

    پ.ن : ما مثل جی و نیکی هستیم 

    پ.ن: ین دیگه اخریه 

    تولدت مبارکککک^^

     

     

  • ۷
  • ????? [ ۱۰ ]
    • Hitoka (موانجین پشمکی*-*🍡)
    • دوشنبه ۳ آبان ۰۰

    بیاید

     

     

      

    فنسایت دخترای kep1er فالو کنید پلیز:)))  

     

    اینجا :»»»»

     

     

     

     

  • ۴
  • ????? [ ۰ ]
    • Hitoka (موانجین پشمکی*-*🍡)
    • شنبه ۱ آبان ۰۰

    تغییر جایگاه

    توی زندگی قشنگ تو من فقط شخص سوم هستم 

    شخصی که تماشا میکنه 

    تاثیری نمیزاره 

    مثل نگاه کردن به یک فیلم 

    من با تو گریه کردم 

    با تو خندیدم 

    شکست خوردم 

    امید پیدا کردم

    و فکر نمیکردم روی تو تاثیری بزاره 

    خیلی دیر فهمیدم  که تو من رو هم وارد فیلم فلاف و فانتزی ایت کردی 

    من تغییر نکردم 

    تو جایگاهم رو از تماشاگر به بازیگر تغییر دادی 


    وانشات غروب افتاب 

    :"""" 

  • ۷
  • ????? [ ۴ ]
    • Hitoka (موانجین پشمکی*-*🍡)
    • شنبه ۱ آبان ۰۰

    عکاس سونو ؟!

    نیاز دارم عکاس سونو باشم 

    نیاز دارم هر روز از صورت قشنگ و لبخند سرزنده اش عکس بگیرم 

    نیاز دارم بهش بگم که وقتی عکس هاش رو توی توییتر میزاره شاید فقط برای اون عکس باشه ولی برای من یه امید برای ادامه دادن این زندگیه

    و شاید اگه من عکاسش بودم اینقدر از لبخند های وقت و بی وقتش عکس میگرفتم تا شب وقتی دارم عکس ها رو نگاه میکنم تا بهترین هاش رو براش بفرستم داخل بالشت ذوق کنم و قربون صدقه اش برم 

    فقط میخوام بگم ممنونم که هفته پیش نجاتم دادی :))))

  • ۱۱
  • ????? [ ۵ ]
    • Hitoka (موانجین پشمکی*-*🍡)
    • يكشنبه ۲۵ مهر ۰۰

    𝓘 𝓼𝓪𝔂 “𝓡𝓾𝓷”
    𝓛𝓪𝓾𝓰𝓱 𝓵𝓲𝓴𝓮 𝔂𝓸𝓾’𝓿𝓮 𝓰𝓸𝓷𝓮 𝓶𝓪𝓭
    𝓖𝓸𝓸𝓭𝓫𝔂𝓮 𝓽𝓸 𝓽𝓮𝓪𝓻𝓼, 𝓽𝓲𝓶𝓮 𝓽𝓸 𝓼𝓪𝔂

    𝑻𝒉𝒆 𝒘𝒐𝒓𝒍𝒅 𝒘𝒊𝒍𝒍 𝒃𝒆 𝒓𝒖𝒊𝒏𝒆𝒅 𝒕𝒉𝒊𝒔 𝒘𝒂𝒚
    𝑻𝒐 𝒎𝒆, 𝒘𝒉𝒐 𝒉𝒂𝒅 𝒍𝒐𝒔𝒕 𝒂𝒍𝒍 𝒆𝒙𝒑𝒆𝒄𝒕𝒂𝒕𝒊𝒐𝒏𝒔
    𝒀𝒐𝒖 𝒕𝒂𝒖𝒈𝒉𝒕 𝒂𝒏𝒔𝒘𝒆𝒓𝒔 𝒕𝒉𝒂𝒕 𝒄𝒂𝒏'𝒕 𝒃𝒆 𝒐𝒃𝒕𝒂𝒊𝒏𝒆𝒅 𝒃𝒚 𝒄𝒐𝒖𝒏𝒕𝒊𝒏𝒈
    𝑻𝒉𝒆 𝒑𝒓𝒊𝒄𝒆 𝒕𝒂𝒈 𝒐𝒏 𝒎𝒚 𝒄𝒐𝒍𝒅 𝒉𝒆𝒂𝒓𝒕
    𝑾𝒂𝒔 𝒕𝒐𝒓𝒏 𝒐𝒇𝒇 𝒃𝒚 𝒂𝒏 𝒖𝒏𝒇𝒂𝒎𝒊𝒍𝒊𝒂𝒓 𝒘𝒂𝒓𝒎𝒕𝒉
    𝑵𝒐𝒘 𝑰 𝒉𝒂𝒗𝒆 𝒔𝒐𝒎𝒆𝒐𝒏𝒆 𝒄𝒂𝒍𝒍𝒆𝒅 𝒚𝒐𝒖 𝒊𝒏 𝒎𝒚 𝒍𝒊𝒇𝒆
    𝒀𝒐𝒖'𝒓𝒆 𝒏𝒐𝒕, 𝒚𝒐𝒖'𝒓𝒆 𝒏𝒐𝒕 𝒇𝒐𝒓 𝒔𝒂𝒍𝒆

    𝑚𝑜𝑎.𝑒𝑛𝑔𝑒𝑛𝑒,𝑙𝑢𝑛𝑒

    "حضورت تو دنیا اثبات ارزشمند بودنته "
    کانگ تهیون

    _پشت بوم بیمارستان _