سردرگمی
پریشانی
انکار
نفرت
تقلا کردن
توی افکار تاریک ذهنش فقط منجر به پایان نامیدی شد
این کامبک..... :)
میخوام البوم بگیرم
خوشحال میشم اگه ورژن end گیرم بیاد
سردرگمی
پریشانی
انکار
نفرت
تقلا کردن
توی افکار تاریک ذهنش فقط منجر به پایان نامیدی شد
این کامبک..... :)
میخوام البوم بگیرم
خوشحال میشم اگه ورژن end گیرم بیاد
خیلی عجیبه نه ؟
لبخند ها باهم فرق دارن
هر کدوم یه انرژِی بهم منتقل میکنه
اما لبخند تو....
انرژی خورشید رو داره ؟
گرم ،مهربون و درخشان
هیتوکا ایز کامینگ :)
این روز ها توی شهر های مختلف ممکنه بارون بیاد یا هوا ابری باشه.
یکی خصوصیت فصل پاییز همینه.
و یکی از دلایلی که من عاشق فصل پاییزم.
پاییز برای من مثل بهار برای خیلی از موجودات و آدم ها فصل شروع و تازه شدنه .
یه جورایی همون اولین نسیم خنکی که با خودش میاره باعث میشه دوره انرژی و شادابی من شروع بشه.
و هر روز که هوا به سردی خودش اضافه کنه انگار به روح من معجون اشتیاق دادن.این واقعا خیلی برای خودم عجیب بود چون تمام افرادی که دور برم هستند از پاییز متنفرن و یه فصل نحسی میدونن . اکثرا عاشق فصل بهار و تابستون اند .
به هر حال مهم نیست بقیه چه فکری میکنن ولی من کاملا متوجه میشم وقتی وارد نیمه دوم سال میشیم تازه میفهمم که کل نیم سال اول رو توی افسردگی فصلی میگذروندم.
توی فصل پاییز هر زمان ابر ها در کنار هم جمع میشن و جلوی خورشید رو میگیرن من دلم میخواد از خونه برم بیرون و توی اون هوای ابری و دمی که بوجود اومده تا وقتی که پاهام توان داشته باشم راه برم، و بوی خاکی که توی فضا پخش شده رو استشمام کنم.
یا وقتی بارون نم نم میزنه داخل بالکن خونه روی زمین یا روی یه صندلی بستنی یخی رو بردارم و همون طور که قطره های آب صورتم رو نوازش میکند، گاز بزنم و اون سرما رو به وجود پر از استرس و اضطراب وارد کنم .دوست دارم وقتی بارون برای یه لحظه شدت میگیره بین قطره های آب برقصم و جیغ و فریاد بزنم و خوشحالی کنم
هر چند رقص و صدای خوبی ندارم.دوست دارم وقتی صبح از خواب بیدار شدم و با وجود روشن بودن هوا خورشید رو ندیدم با سرعت جت بپرم توی حیاط و هوای معتدل اما مرطوب رو به اجزای صورتم و ریه هام هدیه کنم.
دوست دارم شب تا صبح توی کوچه های شهر راه برم و به وجود آشفته ام آرامش هدیه کنم . مطمعنا شب های طولانی پاییز سرد قلبم رو گرمتر برای ادامه زندگی میکنه
اما پاییز قشنگم
داره تموم میشه
یکجورایی خط داستانی زندگی من رو به دست زمستون ،که سرد تر و خنک تر از خودش هست میده
خاطرات قشنگی رو درون این پاییز رقم زدم
خیلی خیلی خیلی قشنگ
منتظر پاییز سال اینده هستم
1400/9/30
هیتوکا اریما
وانشات رو شاید شب منتشر کنم
برای شب یلدا یکی از وانشات هام رو منتشر میکنم :
1":بعد از باران (سونکی )
2:بر فراز قله ها (تهگیو)
3:وانشات غروب افتاب (سونکی )
4:دلقک (یونگیو)
با این کار یکی از درخواستی هاتون رو مینویسم
بعدش فقط جیکهون
جیوون
میمونه دیگه....
*وانشات ها رو فقط واتپد میزارم و بعد میزارم دسیتی مون *
اره دیگه ....یونگیو *-*
"تهیون بازو هاش عضله ای و قویش رو دور شونه های پسرک روبه روش حلقه کرد.
زیر گوش پسر زمزمه کرد: هیونگ! بیا همه محبتت رو برای همه خرج نکن
چون اسیب میبینی
قلبت میشکنه
پس برای هیچکس اینکار رو نکن
حتی اگه من بودم
باشه ؟؟
ایده کوچیکی که به ذهنم رسید.... دارم مینویسمش
+تو کی هستی ؟؟
_من خدای ابم
+ خدای اب؟ چی کار میکنی
سرش رو نزدیک گوش پسرک برد و با صدای اروم اما سرد جواب داد :
_ من تمام بدی ها رو پاک میکنم
+حتی بدی های خودت رو ؟؟
پوزخندی زد
_ حتی بدی های خودم رو
حیحی :)))))
* تهجون هست کاپلش :)))
ایده تهگیو پیدا شد ولی ایده جیوون پرید
مومنت جیوون بفرستید
یونجون دستش رو به زیر چونه اش زد :" اره دیگه، یادته یه بار پام شکسته بود ولی خون نمی اومد ولی خیلی درد میکرد ؟؟ الان خواهرت هم به خاطر همین داره گریه میکنه چون قلبش شکسته."
تهیون زیر لب با خودش زمزمه کرد:" چجوری میتونم کاری کنم درد قلبش کمتر بشه؟!"
یونجون دوباره دستش رو زیر چونه اش زد و شروع به فکر کرد. چند دقیقه بعد با خوشحالی از روی تاپ پرید جلوی تهیون و دست هاش رو توی هوا تکون داد و چهرش از شادی درخشید :" باید تکه های قلبش رو بهم دیگه چسب بزنیم!"
وانشات :چسب کاغذی
دانلود : کلیک
شب ها همیشه سیاه نیست
حداقل بعد از از تو سیاه نبود
بازم به دیدنت میام
منتظرم باش
بین ساعت ساعت 8 تا 10 شب
حیحی *^*
میدونید کرم درون چیست ؟؟
اینکه شما یه تکیه از وانشات/فیک هاتون رو بزارید و کاری کنید خواننده برای خوندنش جون بده...
رومینا جان بالاخره شروع کردم......
میخوام بهت محبت کنم
عشق بورزم
مراقبش باشم
لبخند هات رو ثبت کنم
اشک هات رو پاک کنم
تکیه گاهت باشم
چون دوست دارم
اما......
شاید دوست داشتن من کافی نباشه
شاید به یه چیز بالاتر نیاز داشته باشم
مثل عشق ؟؟
نه......
هیچ عشقی وجود نداره
وانشات: "کدوم قدرتمندتره ؟؟ پول یا عشق "
کاپل : سونکی ، تهجون
وضیعت : پیش نویس واتپد هیتوکا XDDDDDDD
+هر روز خاطراتی بیشتری به ذهنم از من قبلی منتقل میشه ،شمار قلب هایی که اون شکسته از دستم در رفته
_ اون چیزی رو نشکسته
+پس چی کار کرده ؟؟
_ فقط روی قلب ها خط انداخته
+چرا؟؟
_تا درد بیشتری رو روی اون افراد بزاره
اوکی ولی این تیکه نسخه دوم خیلی گند زد به حس حالم با اینکه من نوشتمش:"""