لبخند میزنم
من 15 ساله صدام رو میشنوی ؟؟
حدود چند وقت پیش داشتم داخل یاداشت هات میگشتم
یکی از اونا توجه من رو جلب کرد :
" + بزرگ بشی به الان خودت میخندی
+ اونا واست اب و نون نمیشین که اینقدر بهشون چسبیدی
روی تخت دراز کشیدم
_ حرف های بزرگ ها رو تکرار میکنی هیتو
+ واکنشت رو میخوام
_ واقعا مهم نیست . به من چه . من به حرف مردم اهمیت نمیدم
+ تا کی ؟؟
_ تا وقتی دیگه ول کنن ؟؟
+ ول نمیکنن میدونی که
_ پس امیدوارم یه راه پیدا کنم "
جالبه دیروز داخل وبلاگی که بهم دادی با یه کامنت عجیب برخورد کردم
کامنت : ببین جدی میگم یه روزی میرسه که وقتی به این روزا و این علایقت فکر میکنی جداً پشیمون میشی و با خودت میگی چقدرررر تباه بودم.
ازم ناراحت نشو آخه دلم میسوزه واقعا فدای کسی شو که نهتنها ارزش داره و ارزش تو رو هم میدونه :)
این حرف دور از واقعیت نیست شاید من 17 ساله یا 18 ساله یا 30 ساله کیپاپ رو دوست نداشته باشه اما :
تو داخل اخرین پستت به من گفتی :
"ولی تو مطمعنا هر از چند گاهی به عقب نگاه کردی یا ایستادی که عقب رو ببینی
پس همون طور که داری به جلو حرکت میکنی هر از چند گاهی به گذشته نگاه کن
از اشتباهات ما درس بگیر
خیلی اوقات به ایست و با نگاه به گذشته لبخند بزن
چون توی گذشته خیلی خیلی قوی بوده که مانع ها ، چالش ها، مسئله ها و سختی هایی که پشت سر گذاشتیم .
با شادی بهشون لبخند بزن.
خود گذشته ات خیلی قوی بوده که تا الان دوم آورده و حالا داره ادامه زندگی ایش رو میده دست تو "
تو این رو گفتی
پس احتمالا اگه یه روز به این حرفی رسیدم
خود 15 ساله ام یا تا هر سنی که داخل کیپاپ بوده رو بغل میگیرم
و میگم : هیچ اشکالی نداره اگه اون موقع دوستشون داشتی . شاید الان برای من بی اهمیت ترین چیز باشن ولی اون موقع باعث شده تو قوی تر باشی و من حاصل اون موقع توام .
پس محکم بغلت میکنم.
و حالا جواب ناشناس عزیز رو کامل تر بدم :
انسان هر چی بزرگتر میشه عاقل تر میشه ولی من با عقل الانم دوستشون دارم پس فقط اگه به اون نقطه رسیدم گذشته ام بغل میکنم
و بعد از اونم دلت برای من نسوزه . دلسوزی چیز خوبی نیست .
یاد بگیر اول مشکلات خودت رو درست کنی بعد دیگران رو نصیحت کنی و از اون فاز پیامبری در بیای
و یه چیز جالب بهت بگم که چقدر تباه بوید اون موقع :
وقتی 1 ساله بودی چون نمیتونستی دستشویی بری پوشک می پوشیدی
وقتی دو ساله بودی چون نمیتونستی حرف بزنی جیغ میزدی
و خیلی اتفاقات دیگه که ممکنه برای همه پیش بیاد .
چون داخل 12 سالگی ایم با فلان ادم دوست شدم الان خودم رو سرزنش کنم
شاید اون ادم بهترین فرد برای من 12 ساله بوده
من 14 ساله از 7 سالگی ایش متنفر بود چون از 7 سالگی ایش خجالت میکشید ولی من بغلش میکنم چون من حاصل الان اونم اگه اون نبود هیچ وقت من هم نبودم .
پس من 16 ساله حاصل من 15 ساله کیپاپرو انیمه فن بوده و من تصمیم گرفتم عاشق کیپاپ باشم و اگه یه روز یکی از سال های بعد زندگی ایم از اینکه من و بقیه سال های زندگی ایش کیپاپر بوده ناراحت شد فقط بغلمون میکنه چون شاید الان براش بی اهمیت باشه ولی برای ما با همیت ترین چیز بوده ....
نیاز دونستم که این رو به ناشناس عزیز و بقیه کیپاپر ها بگم
امیدوارم یک روز اگه از اینکه کیپاپر بودید پشیمون شدید فقط گذشته تون رو بغل کنید. :)