سیلام :)))) 

خوبید ؟؟:)))


کل پینترستم یا تهجونه یا سونکی !_! این حجم از اتک خوردن به خدا انصاف نیست 

و از فن ارت های مرگی یونجون و عکس های لعنتی نیکی هم براتون نمیگم :")))


چرا دست دلم نمیره سانشاین و نسخه دوم رو بنویسم ؟؟ ولی عین فرفره دارم رقص روی لبه مرگ رو مینویسم الان رسیدم به اونجایی که نیکی تصادف هیتوکا رو میبینه :)))  کلا علاقه خاصی به کشتن خودم تو داستان دارم 


دارم با استری کیدز اشنا میشم 

هیونجین چقدر شبیه نیکیه :"))))


من واقعا نیاز دارم که نیکی رو ببینم :"))))) و بغلش کنم ولی تنها چیزی که دارم خرسکمه :")))


از لحاظ روحی به شدت نیاز دارم یرقصم ولی جسمی فقط تخت خوابم رو میخوام 


به شدت اعتیاد پیدا کردم فیک بخونم حتی به کار هام نمیرسم 

وقتی نویسنده های واتپد اپ نمیکنن اینقدر میرم میخونم قسمت ها رو که حفظ میشم خدا به خیر بگذرونه 


دیشب یه ایده وانشات به ذهنم اومد که ترکیبی از ترس داداشم و انهک من با هیولای زیر تخت دوستم بود 

یکم ازش نوشتم :)))کاپلش رو تهکای گذاشتم :)))


دلم میخواد ادیت بزنم و میم درست کنم اما تنم نمیاد !_! 

گشاد شدم *-*


دیشب سوین و هیتو هیونگم رو باهم اشنا کردم 

خیلی باهم جور شدن هق #^# دوستای کیوتم 


باید پاشم جارو رو بردارم با چند تا نهال برم انجین لند به خدا کویر شده از بس پست نذاشتم @-@


مصاحبه استودیو شجاعت با خودم رو امشب میزارم وب موا کمپ :)))