کنار یه نیمکت یه گربه مشکی رنگ کوچولو که از سرما داشت میلرزید رو پیدا کرد
بغلش کرد .
گربه با احساس امنیت بغلش داخل جیب داخل سویتشرت پسرک قایم شد
لبخند تلخی زد
"ای کاش جای تو بودم
داخل یه کاپشن گرم توی بغل یه نفر قایم میشدم و بعد میرفتم
بدون اینکه دردی به من متنقل بشه
ولی نیستم
و این دردناکه
خیلی زیاد"
پ.ن : وانشات دلقک :)))
منتشرش نکردم :))