۲۲ مطلب با موضوع «text» ثبت شده است

شکستن هنجار ها؟

قشنگ نیست ؟؟:)

یونجون هنجار هایی که سال هاست بین مردم جا افتاده میشکنه و به جلو حرکت میکنه 

جوری که معتقده لباس فقط یک تیکه پارچه  است و هیچ جنسیتی نداره..

و با افتخار لباس هایی که ما برحسب زنونه و دخترونه بهشون زدیم رو میپوشه ؟؟

بدون هیچ شرمی :))))

جوری که من رو تحت تاثیر قرار میده که با خودم میگم : اون واقعا خوب بزرگ شده 

خوب رشد کرده 

و انسان فوق العاده ایه 

دوست دارم اگه یه روز دیدمش بهش بگم خوشحالم ایدول شده خوشحالم با توجه به هیت ها بازم ادامه میده خوشحالم همیشه هوای موا رو داره و خوشحالم بدون اینکه بخواد نجاتم داده :))))

جوری که لایو هاش از لایو به هیلینگ تایم تبدیل میشن و کاری میکنن دوباره بخوام

بلند بشم

تلاش کنم 

و وقتی در اینده به هدفم رسیدم بهش بگم ممنونم 

چون اگه تو نبودی هیچ وقت نگاهم به دنیا ،جهان، ادم ها و هر چیز دیگه ای عوض نمیشد :)))

ممنونم که هستی 


احساس میکنم دارم بالاخره دارم تو توباتو بایس انتخاب میکنم *^*

احتمالا یونجون و تهیون باهم بشن بایسم *^*

چون دوتاشون هیلینگ های قلب زخمی منن *^* هق پشمکی ها *^*

  • ۱۰
  • ????? [ ۳ ]
    • Hitoka (موانجین پشمکی*-*🍡)
    • شنبه ۲۹ آبان ۰۰

    سکوت کردن

    "بومگیو وسط کار دستش رو عقب کشید . پشیمون بود . این یعنی هر چقدرم که عصبانی بوده نتونسته به یونجون اسیب بزنه و بعد از اینکه مغزش تازه رفتار هاش رو درک میکنه و کنترل رو به دست میگیره به سکوت و تهی بودن میرسه " 


    دلم نیومد اسپول پارت جدید فیکشن هیون رو نزارم *^* 

     

  • ۱۱
  • ????? [ ۲ ]
    • Hitoka (موانجین پشمکی*-*🍡)
    • شنبه ۸ آبان ۰۰

    تغییر جایگاه

    توی زندگی قشنگ تو من فقط شخص سوم هستم 

    شخصی که تماشا میکنه 

    تاثیری نمیزاره 

    مثل نگاه کردن به یک فیلم 

    من با تو گریه کردم 

    با تو خندیدم 

    شکست خوردم 

    امید پیدا کردم

    و فکر نمیکردم روی تو تاثیری بزاره 

    خیلی دیر فهمیدم  که تو من رو هم وارد فیلم فلاف و فانتزی ایت کردی 

    من تغییر نکردم 

    تو جایگاهم رو از تماشاگر به بازیگر تغییر دادی 


    وانشات غروب افتاب 

    :"""" 

  • ۷
  • ????? [ ۴ ]
    • Hitoka (موانجین پشمکی*-*🍡)
    • شنبه ۱ آبان ۰۰

    بدون تو هم تونستم زندگی کنم

    بعد از اینکه رفتی 

    شکستم 

    خورد شدم 

    نابود شدم 

    ولی نمردم 

    قوی شدم 

    بلند شدم

    دوباره ساخته شدم 

    زنده موندم 

    یاد گرفتم بدونم تو هم میتونم زندگی کنم 

    دیدم دنیا بدون توهم رنگ داره

    خیلی چیز ها به دست اوردم و از دست دادم

    پس الان که برگشتی من اشنای تو نیستم ، یه غریبه ام


    فن فیکشن چه کسی مرا کشت ؟؟:)))

    مال یکی از دوستامه که داده ویرایش کنم 

    این تکه اش به دلم نشست !_! 

    دوست داشتم بزارم 

  • ۹
  • ????? [ ۷ ]
    • Hitoka (موانجین پشمکی*-*🍡)
    • شنبه ۲۴ مهر ۰۰

    ترس هایت را بغل کن

    "تومیترسی 

    از تنها شدن میترسی 

    اما باید با ترست رو به رو بشی 

    بغلش کنی 

    درونش نفوذ کنی 

    همون قدر که تو از اون دوری میکنی اون به تو نزدیک و نزدیک تر میشه 

    نه برای ترسوندن تو 

    بلکه برای به اغوش کشیدنت"

  • ۷
  • ????? [ ۲۰ ]
    • Hitoka (موانجین پشمکی*-*🍡)
    • يكشنبه ۱۸ مهر ۰۰

    ای کاش جای تو بودم..........دردناکه .....خیلی زیاد

    کنار یه نیمکت یه گربه مشکی رنگ کوچولو که از سرما داشت میلرزید رو پیدا کرد

    بغلش کرد .

    گربه با احساس امنیت بغلش داخل جیب داخل سویتشرت پسرک قایم شد

    لبخند تلخی زد

    "ای کاش جای تو بودم

    داخل یه کاپشن گرم توی بغل یه نفر قایم میشدم و بعد میرفتم

    بدون اینکه دردی به من متنقل بشه

    ولی نیستم

    و این دردناکه

    خیلی زیاد"


    پ.ن : وانشات دلقک :))) 

    منتشرش نکردم :))

  • ۹
  • ????? [ ۱ ]
    • Hitoka (موانجین پشمکی*-*🍡)
    • چهارشنبه ۱۰ شهریور ۰۰

    چون من دروغ گفتم

    میدونی سانشاین 

    دروغ گفتم درسته مغزم بهت دروغ گفت اما نفهمید قلبم یا دروغ ها رو کنار میزنه یا رنج اون دروغ رو به من تحمل میکنه 

    و این تاوان دروغ گفتن من بود 

    درد کشیدن 

    اما چرا توهم باید با من داخل این درد درد بکشی ؟؟ 

    تو هیچ وقت نفهمیدی درباره چی دروغ گفتم 

  • ۸
  • ????? [ ۲ ]
    • Hitoka (موانجین پشمکی*-*🍡)
    • يكشنبه ۷ شهریور ۰۰

    قشنگ نیست ؟؟:) فرشته بودن

    یه فرشته یه روز بال هاشو داد به خدا تا بتونه بیاد رو زمین،اون فرشته اومد رو زمین گشتو گشت میخواست بهترین باشه ولی گاهی زمین خورد گاهی آدمایی که به خاطر دیدنشون بالهاشو داده بود قلبشو شکستن ولی فرشته ما خیلی مهربون بود ،ادامه داد،ادامه داد و بازم ادامه داد یه روز سر راهش خورد به یه آدم که وقتی دیدش عاشقش شد آخه خیلی خوشمل بود و مهربون اون فرشته اومد تو قلب اون آدم و از اون به بعد شد فرشته نجات اون آدم ،اون آدم الان این متنو نوشت تا بگه چقدر اون فرشته رو دوست داره،چقدر میخواد بغلش کنه تا خفه شه،و چقدر های دیگه که خیلییییییییییی زیادن و البته شب بخیر ،دوست دارم فرشته زندگی من ،یکتای من ,مرسی که اومدی تو زندگیم :)♥️🍭✨


    چیز خاصی نیست :))) 

    فقط فرشته بودن حس خوبی داره :))) 

    حس قشنگیه که فرشته یه نفر باشی :))) 

    پ.ن؛: امشب فقط پز شب به خیر هیتو هیونگم :))) 

    نه اسپویل چیزی :)

  • ۱۱
  • ????? [ ۶ ]
    • Hitoka (موانجین پشمکی*-*🍡)
    • پنجشنبه ۲۸ مرداد ۰۰

    دلقک

    +میدونی اون دلقکه 

    _این لقب خوبی نیست که بهش دادی 

    +دقیقا تو به مجه احمقانه و خنده دارش نگاه میکنی و اون همینه . 

    دلقک همیشه میخنده و خوشحاله . همیشه دیگران رو سرگرم میکنه

    همیشه دیگران رو خوشحال میکنه

    ولی هیچکس نمیدونه پشت اون ظاهر خندون و خوشحال چه شخص زخم خورده ای مخفی شده :))


    یکی بیاد منو از دست ذهنم نجات بده ://// 

    خیر سرم این چند روز به جز واتپد هر جا که فیک گذاشته میشد و من رو یاد فیک مینداخت فرار کردم 

    حالا ذهن عزیز و خوشگلم ایده وانشات داده :/// 

    اونم نه هر کاپلی ...

    یونبین ://// 

    من برم قبر بکنم :///؟؟

  • ۵
  • ????? [ ۵ ]
    • Hitoka (موانجین پشمکی*-*🍡)
    • جمعه ۲۲ مرداد ۰۰

    شاید فقط اگه ........

    شاید اگه کمتر داخل ذهنم افکار داشتم  

    الآن رابطه هام کمرنگ و نابود نشده بود 

    اما میدونی....... 

    اونا تغییر نکردن 

    منم تغییر نکردم 

    فقط از هم دور افتادیم 

    و همین دوری باعث شد که رابطه قشنگ دوستیمون نابود بشه 

    ولی این انصاف نیست ..... 

    انصاف نیست که من هنوز با شاید ها زندگی میکنم 

    شاید هر دو باید تلاش کنیم 

    خودت هم میدونی اگه ترکم کنی 

    شاید به درباره ات بد گویی نکنم 

    ولی ذهنم اونقدر ازت بد میسازه تا ثابت کنه که تو مقصری 

    در حالی که تقصیر تو نبود 

    شاید فقط اگه دیگه دوستت نداشتم باشم 

    بتونم بدون هیچ درد ، فکر ،زخمی به ذهنم به نبودنت عادت کنم:) 

    و برام عادی میشه 

    شاید فقط اگه این کار ها رو بکنم

  • ۹
  • ????? [ ۶ ]
    • Hitoka (موانجین پشمکی*-*🍡)
    • دوشنبه ۱۸ مرداد ۰۰

    𝓘 𝓼𝓪𝔂 “𝓡𝓾𝓷”
    𝓛𝓪𝓾𝓰𝓱 𝓵𝓲𝓴𝓮 𝔂𝓸𝓾’𝓿𝓮 𝓰𝓸𝓷𝓮 𝓶𝓪𝓭
    𝓖𝓸𝓸𝓭𝓫𝔂𝓮 𝓽𝓸 𝓽𝓮𝓪𝓻𝓼, 𝓽𝓲𝓶𝓮 𝓽𝓸 𝓼𝓪𝔂

    𝑻𝒉𝒆 𝒘𝒐𝒓𝒍𝒅 𝒘𝒊𝒍𝒍 𝒃𝒆 𝒓𝒖𝒊𝒏𝒆𝒅 𝒕𝒉𝒊𝒔 𝒘𝒂𝒚
    𝑻𝒐 𝒎𝒆, 𝒘𝒉𝒐 𝒉𝒂𝒅 𝒍𝒐𝒔𝒕 𝒂𝒍𝒍 𝒆𝒙𝒑𝒆𝒄𝒕𝒂𝒕𝒊𝒐𝒏𝒔
    𝒀𝒐𝒖 𝒕𝒂𝒖𝒈𝒉𝒕 𝒂𝒏𝒔𝒘𝒆𝒓𝒔 𝒕𝒉𝒂𝒕 𝒄𝒂𝒏'𝒕 𝒃𝒆 𝒐𝒃𝒕𝒂𝒊𝒏𝒆𝒅 𝒃𝒚 𝒄𝒐𝒖𝒏𝒕𝒊𝒏𝒈
    𝑻𝒉𝒆 𝒑𝒓𝒊𝒄𝒆 𝒕𝒂𝒈 𝒐𝒏 𝒎𝒚 𝒄𝒐𝒍𝒅 𝒉𝒆𝒂𝒓𝒕
    𝑾𝒂𝒔 𝒕𝒐𝒓𝒏 𝒐𝒇𝒇 𝒃𝒚 𝒂𝒏 𝒖𝒏𝒇𝒂𝒎𝒊𝒍𝒊𝒂𝒓 𝒘𝒂𝒓𝒎𝒕𝒉
    𝑵𝒐𝒘 𝑰 𝒉𝒂𝒗𝒆 𝒔𝒐𝒎𝒆𝒐𝒏𝒆 𝒄𝒂𝒍𝒍𝒆𝒅 𝒚𝒐𝒖 𝒊𝒏 𝒎𝒚 𝒍𝒊𝒇𝒆
    𝒀𝒐𝒖'𝒓𝒆 𝒏𝒐𝒕, 𝒚𝒐𝒖'𝒓𝒆 𝒏𝒐𝒕 𝒇𝒐𝒓 𝒔𝒂𝒍𝒆

    𝑚𝑜𝑎.𝑒𝑛𝑔𝑒𝑛𝑒,𝑙𝑢𝑛𝑒

    "حضورت تو دنیا اثبات ارزشمند بودنته "
    کانگ تهیون

    _پشت بوم بیمارستان _