۷ مطلب با موضوع «روزمرگی» ثبت شده است

حرف های کاربر وب #13

حدود دو هفته نبودم کلا تو بیان چقدر اتفاق افتاده "-" 

البته من تو این دو هفته کرونا گرفتم از لبه حوض افتادم پایین و پای راستم زخم شد و پای چپم بافت نرمش اسیب دید و الان تو گچه بعد از اونم لپتاپم خراب شده تازه دیشب رسید -.-

*یکم سر میزدم ولی نمیتونستم بیام و فقط جواب کامنت ها رو میدادم و میرفتم

اوضاع واتپدم اینجوریه....

فیکشن جدیدم رو منتشر کردم توی واتپد خودم دوستش دارم شکلات نعنایی یه جورایی یه ارامش و فلافی و با توجه به اینکه توی دنیای امگاورسه ولی یه حالت واقعی داره بهم حس خوبی از نوشتنش بهم میده 

و رقص روی لبه مرگ هم روی قسمت های حساسش داره پیش میره ..... 

اوضاع اینستام اینجوریه که 

هوم بییشتر با اوپا و هیسونگم حرف میزنم و به پیجم میرسه و صادقانه چون پیجم هم مال توباتوعه هم انهایپن باید با هر دو فندوم دوست باشم ولی من به شدت چسبیدم به انجین و فندوم های بزرگ توباتو یکم ترسناکن *-* 

توی یه پیج ادمینم ادمین اصلیش تازه برگسته و میخوایم پست درست کنیم 

اوضاع توییترم خرابه فکر کنم بلاک شدم :///// ایشششششش 

امروز جدید میزنم _._

اوضاع واتساپم هم بدنیست 

اروم تر از هر جایی هست که هستم .....

و اوضاع اینجا.... 

ونوس هیونگ داره میره... 

حقیقتا اون دومین نفری بود که اینجا باهاش اشنا شدم و اینجا مثل خونه ام شده برام .... احساس میکنم یکی از اعضای خانواده ام رو دارم از دست میدم 

حسی که توی دلم دارم یه چیزی شبیه به غم و ناراحتی و خشمه

دلم میخواد حالا ک نیست منم برم.....

چون خب منم با هیونگ تو بیان بودم، خاطرات زیادی دارم :)

ولی خب قرار نیست برم 

مواکمپ دستمه -.- بیاید ایده واسه پست گذاشتن بگید -.-(من که میدونم هیچ غلطی نمیکنم ولی باش)

ازتون میخوام در هیچ صورت از هیونگ نخواید بمونه هیونگ حق داره بره واقعا حق داره تو این چند ماه اخیر کم ضربه ندیده 

همون اوضاع دسیتی مون خودش رو اعصاب هست بگیرید برید بالا 

قبلا هم گفتم الان هم میگم وقتی کار نویسنده ای رو میخونید باید انتظاراتش رو بر اورده کنید 

در قبالش مسئولید 

و صادقانه تعداد دانلود توی سیتی مون بیشتره ولی تعداد نظرات کمه.... 

*میدونم هیونگ زیاد به پست هام سر نمیزنه برای همین دلم قرصه.... 

فکر نمیکنم مواکمپ و دسیتی مون رو حدف کنه ..... امیدوارم حذف نکنه :"

  • ۷
  • ????? [ ۱۲ ]
    • Hitoka (موانجین پشمکی*-*🍡)
    • سه شنبه ۱۹ بهمن ۰۰

    حرف های کاربر وب #8


    میدونید *-* من واکسن زدم 

    اگر سرما خوردگی یا کرونا باشه نباید اینقدر وخیم باشه 

    ایح بینی ایم گرفته 

    گلوم درد میکنه 

    دلم میخواد یکی رو بزنم داغون کنم 

    خیلی روحیه ام حساس شده دلم میخواد سر هر چیزی گریه کنم 

    ایح *^* 

    بدم میاد 


    یونجون: موا مواظب باشید سرما نخورید 

    من *همون روز *: تب ،لرز، ابریزش بینی و گلو درد 

    یونجون :

    یونجون تا ابد :....


    کلاس اولم رو رفتم ولی کلاس های بعدی رو نمیرم *-* خیلی خسته ام 

    رخت خوابم کجایی دقیقا کجایی 


    صبح بابام اومد دست گذاشت رو پیشونی ایم ببینه تب دارم اینقدر دستش خنک بود که نذاشتم بره *-* 


    دیروز بعد از مدرسه حدود ساعت های 3:30 رفتم رو تخت که یکم استراحت کنم و بعله تا خود ساعت 5:30 خوابیدم بعدم با وحشت بیدار شدم *-* 


    توباتو >>>>>>>> هر قرص و کوفت و زهرمار دیگه برای هر دردی 

    خنده های تهیون انرژِی زا هستن به خدا 


    ایح *^* 

    برم بخوابم 

    روزتون پر انرژِی گایز 

  • ۳
  • ????? [ ۲۱ ]
    • Hitoka (موانجین پشمکی*-*🍡)
    • سه شنبه ۲ آذر ۰۰

    حرف های کاربر وب ۶

    گفتم قبل تست زدن بیام خالی شم برم *-* 


    داشتم فیکشن هیون رو ادیت میزدم *-* 

    که دلم به حال تهیون توی فیک سوخت *-* 

    انصاف نیست هیون اینقدر خوب بنویسه @_@


    همین که شروع کرده بودم به فول پارت کردن سانشاین ۱۷ قسمت اولش و ۱۷ قسمت آخر سوکی رو ( به لطف باران ) فول پارت شد *-* 

    دیگه خدایی گشادی آیم میاد فول پارت کنم یکی فقط اضافه ندارن بره 1تا 16 سوکی رو برام فول پارت کنه *-* ؟! 


    خیلی وقته که سلکا های سونکی و وونکی نداشتیم 

    دلم از این سلکا ها کشیده 


    این واقعا درست نیست که شیراز اینقدر هواش خوبه 

    سرد و خنک استخون سوز...... 


    حدود ۵ یا ۶ ماه تو واتپد فعالیت میکنم ۶۰ تا فالور دارم @_@ 

    احساس میکنم همون اول باید میرفتم واتپد 


    نسخه دوم رو دادم هیون بخونه *-* 

    وقتی خوند برگشت یه دونه زد توی کله ام گفت که اگه منتشرش نکنم میکشتم *-* 

    * قصد ندارم منتشر کنم چون تهجون و سوگیو کاپلشه 

    مثل سانشاین و سوکی بلا سرم میاد 


    چرا اینقدر فیزیک چرتع@_@ 

    چرا اینقدر فشار مزخرفه ؟! 

    من فشار آب رو کجای رشته کامپیوتر به کار بببرممممممم 


    نباید نویسنده های واتپد اینقدر قشنگ بنویسن 

    و نباید مسیج برد من پر از معرفی فیکشن های اون ها باشه 


    لعنت به شیپر تعصبی *-* 

    * وقتی تو اینستا با یه یونبین شیپر تعصبی دعوا کردی 


    استایل پسرا برای داینمایت: مرگ من 

    چرا کسی به شونه های پهن سوبین و کای اشاره نمیکنه 


    ولی خدایی این تودو خیلی از جذابیت پسرا رو نشون دادا *-* 

    سینه های عضله ای یون....... 

    کمر باریک سوبین...... 

    شونه های کای...... 


    تا حرف های دیگر بدرود 

  • ۵
  • ????? [ ۱۰ ]
    • Hitoka (موانجین پشمکی*-*🍡)
    • جمعه ۲۱ آبان ۰۰

    حرف های کاربر وب *-*#5

     

    های *-* 

    چرت و پرت های این جانب . 


    ایح *-* 

    من امروز دقیقا هیچ کاری نکردم *-* 

    ولی دیروز عین خر درس خوندم *-* 


    تا حالا شده وقتی دارید شیمی می‌خونید بعدش بگرید بخوابید؟!/"-"\

    من هر بار شیمی میخونم همین طوری میشوم 


    من اعتراض دارم *-* 

    چرا توی فیک های ونوس هیونگ همیشه بومگیو اون بد بخت فلک زده تو سری خور هست ؟!؟ چه هیزم تری به هیونگ فروختی که همیشه شخصیتت همینه *+*؟!

     

    توی فیک های یه نویسنده دیگه هم یونجون همیشه اون رمانتیک است . *-* ایح 

    حالا فیک های خودم رو به روم نیارید یونجون همیشه اون گیج و نفهمه است و بومگیو همیشه اون زورگو بدبخت 


    داشتم به فیکشن بعدی آیم فکر میکردم که سانشاین و انجل اند دویل مثل پتک خوردن تو سرم *-* 


    یه فیک فلاف امگاورس یا هیبرید بنویسد با تشکر *-* 


    قانون های شیمی این طوریه که چون طول موجش کوتاه تره انرژی بیشتره *-* 

    داشتم همین رو توضیح میدادم تو کلاس که داداشم داد زد تو همیشه موج قرمزی *-*‌‌

    وا ده هل؟!*-* اینکه من فقط تو اتاقم زندگی میکنم دلیل بر کم بودن انرژی ایم نمیشه *-*


    بالاخره هایب یه سر سامونی به کی و بقیه داد *-*

    من اصلا گریه نکردم پای عکسها 


    میترسم برم تیزر های موزیک ویدیو رو نگاه کنم *-* 

    چرا اینقدر همه چیز توباتو شاهکاره؟!*-*


    امروز اینقدر انهایپن برای انجین کامنت گذاشتن *-* 

    نیکی آدم تر شده بیشتر پست و آپدیت میزاره *-* 

    پسره ی دراز *-*


    با هیون داشتم فیکشن هام رو میشمردم 

    فهمیدم 17 تا کار دادم بیرون *-* 

    حالا بدون در نظر گرفتن اینکه وانشات و اینا هست تقریبا 1 دونگ دسیتی مون مطلق به من فیکشن هامه *-* 

    تا از این پست ها بدرود 

  • ۴
  • ????? [ ۳۲ ]
    • Hitoka (موانجین پشمکی*-*🍡)
    • يكشنبه ۱۶ آبان ۰۰

    حرف های کاربر وب #4

    امروز خبر های مبنی بر دبیو دنیل پخش شده *^* 

    اینقدر خوشحالم 

    یه جورایی یه دل بستگی شدید بهش دارم:"

    مثل همونی که به نیکی دارم :"

    بیاید واقعیت داشته باشه :"


    یه یارو تو تیک تاک هست که با ماسک و چشماش شبیه کی هست 

    همه فکر میکردن کی باشه :"

    اما وقتی ماسک رو زد پایین کلا تصورات نابود شد !_!
    ولی خدایی یه نشونه از این ایلندی ها بشنوم اندازه چند تابسته پاستیل خرسی که بزارن جلوم خوشحال میشم :"


    دیروز داشتم برای یکی از دوستام (ایشون یه قدمت تاریخی داره به هیچ کس هم ازش نگفتم چون ازم قول گرفته بود ولی الان دیگه میگم )

    ازم خواست برای فیکش پوستر بزنم (همین منم باید پوستر بزنم :///////////////)

    خلاصه فیکشنش یونگیوعه !_! ولی نمیدونم بزارم بیاد دسیتی مون یا نه :" بزارم ؟؟


    این هفته حدود 5تایی امتحان داریم :" رحم کنید به خدا هنوز مهریم دارید مثل فرفره میرید جلو ::"


    دارم سانشاین و سوکی رو فول پارت میکنم .........................

  • ۲
  • ????? [ ۱۲ ]
    • Hitoka (موانجین پشمکی*-*🍡)
    • شنبه ۲۴ مهر ۰۰

    حرف های کاربر وب #2

    سیلام :)))) 

    خوبید ؟؟:)))


    کل پینترستم یا تهجونه یا سونکی !_! این حجم از اتک خوردن به خدا انصاف نیست 

    و از فن ارت های مرگی یونجون و عکس های لعنتی نیکی هم براتون نمیگم :")))


    چرا دست دلم نمیره سانشاین و نسخه دوم رو بنویسم ؟؟ ولی عین فرفره دارم رقص روی لبه مرگ رو مینویسم الان رسیدم به اونجایی که نیکی تصادف هیتوکا رو میبینه :)))  کلا علاقه خاصی به کشتن خودم تو داستان دارم 


    دارم با استری کیدز اشنا میشم 

    هیونجین چقدر شبیه نیکیه :"))))


    من واقعا نیاز دارم که نیکی رو ببینم :"))))) و بغلش کنم ولی تنها چیزی که دارم خرسکمه :")))


    از لحاظ روحی به شدت نیاز دارم یرقصم ولی جسمی فقط تخت خوابم رو میخوام 


    به شدت اعتیاد پیدا کردم فیک بخونم حتی به کار هام نمیرسم 

    وقتی نویسنده های واتپد اپ نمیکنن اینقدر میرم میخونم قسمت ها رو که حفظ میشم خدا به خیر بگذرونه 


    دیشب یه ایده وانشات به ذهنم اومد که ترکیبی از ترس داداشم و انهک من با هیولای زیر تخت دوستم بود 

    یکم ازش نوشتم :)))کاپلش رو تهکای گذاشتم :)))


    دلم میخواد ادیت بزنم و میم درست کنم اما تنم نمیاد !_! 

    گشاد شدم *-*


    دیشب سوین و هیتو هیونگم رو باهم اشنا کردم 

    خیلی باهم جور شدن هق #^# دوستای کیوتم 


    باید پاشم جارو رو بردارم با چند تا نهال برم انجین لند به خدا کویر شده از بس پست نذاشتم @-@


    مصاحبه استودیو شجاعت با خودم رو امشب میزارم وب موا کمپ :)))


  • ۵
  • ????? [ ۸ ]
    • Hitoka (موانجین پشمکی*-*🍡)
    • سه شنبه ۹ شهریور ۰۰

    حرف های کاربر وب #1

    صبحتون پر از پرتقال :)))

    دلم خواست اتفاقات رو بنویسم :)


    1 در چند روز اخیر انقدر پیام شب به خیر های قشنگ از هیتو هیونگ گرفتم که دلم میخواد جیغ بزنم :"))) چرا اینقدر مهربونه ؟؟:") همه اش به من میگه فرشته ام (البته برای اون هستما اون یه جورایی از لحاظ همه چی و سن و این چیز و مخصوصا موقعیت مکانی که همشهری میباشد جایگاه بزرگی در قلبم جا داده :"))


    2 نویسنده های واتپد اینطورین باهم دیگه پارت میدن باهم محو میشن :///// حالا من با خواستن پارت بعدی باید برم پیش کدوم التماس کنم ؟؟


    3 یه فیک یونگیو دارم میخونم به اسم پری دندون من 

    اینقدر که این فیک سوییت شیرین و نویسنده خلاقی داره که من روش کراش زدم T_T اخه چرا یه فیک انقدر باید بدون کلیشه های داستان های دیگه باشه :")))


    4 دلم میخواد یکی از شب به خیر های بومگیوم رو برایتون بزارم :")=

    اگه یه روزی خواستی پرواز کنی بهم بگو
    چون می تونم برات بال بسازم
    و اینقد بالا بریم و بین ابرا بازی کنیم که از خستگی تو بغلم خوابت ببره
    شبت خوش :»

    هق :"))

    چقدر کیوتهههه دلم میخواد بگیرم بچلونمشششش (بومگیو خودمه بهتون نمیدم )

    پ.ن : به من میگه به طرز وحشیانه ای شبیه تهیونم@-@ 


    5: دیروز رفتم با اولین سنپایم (که الان من کاسان صداش میکنم ) بعد مدت ها حرف زدم :"))) خیلی خوش اخلاق و مهربون بود. و هی موضوع می اورد تا بحث رو ادامه بدیم :"))) 


    6: تازگی ها تو واتساپ اونایی که ازم کوجیکترن اونی صدام میکنن ،ناعو،سوبین،کای (خب منم بدم نمیاد عین سگ ذوق میکنم )


    7دلم میخواد پاشم برم بقیه سانشاین رو بنویسم ،اینقدر بهش هیت ندم ولی نمیشه :///// 

    پ.ن : من همونی ام که قرار بود هر شب اپ کنم بله دیگه ولم کنید :)))) 


    8: تا حالا شده صدای یه نفر اینقدر به دلتون بشنه که ازش بخواید همه اش ویس بده ؟؟")

    من واقعا الان نیاز به صدای سنپای دارم <": دلم میخواد صداش رو بشنوم :")*خواستم زیاده یکم زیادی زیاده *


    9دارم وبتون امگا لیدر نیم رو میخونم :") مثل ویروس افتاده بهم 


    10 نیاز دارم یه فرد خیلی از خودم بلندتر با شونه های پهن و صورت خوشگل نژاد ژاپنی و خیلی بزرگ تر ازخودم بیاد کنارم برم تو بغلش مچاله شم و بعد من رو فشار بده تا خستگی این روز ها از تنم در بره یه چیزی مثل ایشون :

    پ.ن ": لازمه به کی سنپای اشاره کنم ؟؟:")؟؟


    خب خالی شدم :")))

    دوستتون دارم :")

  • ۶
  • ????? [ ۱۲ ]
    • Hitoka (موانجین پشمکی*-*🍡)
    • شنبه ۳۰ مرداد ۰۰

    𝓘 𝓼𝓪𝔂 “𝓡𝓾𝓷”
    𝓛𝓪𝓾𝓰𝓱 𝓵𝓲𝓴𝓮 𝔂𝓸𝓾’𝓿𝓮 𝓰𝓸𝓷𝓮 𝓶𝓪𝓭
    𝓖𝓸𝓸𝓭𝓫𝔂𝓮 𝓽𝓸 𝓽𝓮𝓪𝓻𝓼, 𝓽𝓲𝓶𝓮 𝓽𝓸 𝓼𝓪𝔂

    𝑻𝒉𝒆 𝒘𝒐𝒓𝒍𝒅 𝒘𝒊𝒍𝒍 𝒃𝒆 𝒓𝒖𝒊𝒏𝒆𝒅 𝒕𝒉𝒊𝒔 𝒘𝒂𝒚
    𝑻𝒐 𝒎𝒆, 𝒘𝒉𝒐 𝒉𝒂𝒅 𝒍𝒐𝒔𝒕 𝒂𝒍𝒍 𝒆𝒙𝒑𝒆𝒄𝒕𝒂𝒕𝒊𝒐𝒏𝒔
    𝒀𝒐𝒖 𝒕𝒂𝒖𝒈𝒉𝒕 𝒂𝒏𝒔𝒘𝒆𝒓𝒔 𝒕𝒉𝒂𝒕 𝒄𝒂𝒏'𝒕 𝒃𝒆 𝒐𝒃𝒕𝒂𝒊𝒏𝒆𝒅 𝒃𝒚 𝒄𝒐𝒖𝒏𝒕𝒊𝒏𝒈
    𝑻𝒉𝒆 𝒑𝒓𝒊𝒄𝒆 𝒕𝒂𝒈 𝒐𝒏 𝒎𝒚 𝒄𝒐𝒍𝒅 𝒉𝒆𝒂𝒓𝒕
    𝑾𝒂𝒔 𝒕𝒐𝒓𝒏 𝒐𝒇𝒇 𝒃𝒚 𝒂𝒏 𝒖𝒏𝒇𝒂𝒎𝒊𝒍𝒊𝒂𝒓 𝒘𝒂𝒓𝒎𝒕𝒉
    𝑵𝒐𝒘 𝑰 𝒉𝒂𝒗𝒆 𝒔𝒐𝒎𝒆𝒐𝒏𝒆 𝒄𝒂𝒍𝒍𝒆𝒅 𝒚𝒐𝒖 𝒊𝒏 𝒎𝒚 𝒍𝒊𝒇𝒆
    𝒀𝒐𝒖'𝒓𝒆 𝒏𝒐𝒕, 𝒚𝒐𝒖'𝒓𝒆 𝒏𝒐𝒕 𝒇𝒐𝒓 𝒔𝒂𝒍𝒆

    𝑚𝑜𝑎.𝑒𝑛𝑔𝑒𝑛𝑒,𝑙𝑢𝑛𝑒

    "حضورت تو دنیا اثبات ارزشمند بودنته "
    کانگ تهیون

    _پشت بوم بیمارستان _